نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

هرگز به کسی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری....هرگز به کسی محبت نکن وقتی قصد شکستن قلب را داری....هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری....

 

زندگی تفسیر سه کلمه است:

خندیدن.....

بخشیدن......

فراموش کردن.....

پس....

بخند....

فراموش کن....

 

خدا به انسان دو چشم ولی یک زبان عطا کرده است تا دو برابر انچه را که می گوید به چشم ببیند.

 

شادی زندگی،ان جشنی نباشد که ارزویش را داشتی.اما حالا که به ان دعوت شدی،تا می توانی زیبا برقص.

 

مردم اغلب تنهایند.زیرا به جای چل دیوار می سازند.

 

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.

 

خداوندا!نگذار که از تو فقط نامت را بدانم و نگذار که از تو تنها مشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم.همواره در من جاری باش.همانگونه که خون در رگ هایم جاریست.خداوندا!از تو می خواهم که هرگز در بیابان هولناک زندگی،تنها و بی یاور رهایم نسازی.از تو می خواهم که در کوره ی راه پر پیچ و خم زندگی،تنهایم نگردانی که همواره محتاج وجودت می باشم...

امین.....

 

به همه عشق بورز،به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچ کس بدی نکن.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

لره اخر جلسه ی کنکور،دو سر پاسخنامه رو گرفت و با احتیاط داد به مراقب.گفت:

مواظب باش نریزه.

اونم با احتیاط گرفت و گفت:

مگه چیه؟

گفت:ریدم...

(فکر بد نکنیا!!!!!!!!!!!!!!!!!read تو انگلیش یعنی نوشتن!!!!!!!!!!!)

 

اصفهانیه از دستشویی میاد بیرون.نگهبان می گه:300تومن.200تومن وضو،100تومن دستشویی.اصفهانیه زور می زنه،می گوزه(با عرض معذرت).می گه:وضو باطل شد .اینم 100تومن.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

همین الان الان الان،داشتم به همراه بهاره،دختر داییم،لب تابو روشن می کردم تا بیام یه سری به وبلاگ بزنم یا مطلبی ،چیزی بنویسم.

خلاصه،لب تابو با کلی شوق و اشتیاق روشن کردیم.

ویندوز پسورد خواست.

من،پسورد لب تابمو به افتخار شبکه ی استانمون،گذاشته بودم شماره ی 5.

من پسوردو زدم ولی نیاورد.همین جور مینگیل مینگیل ارور می داد.

هی زدم،هی زدم.همراه بازدن پسورد،خودزنی هم می کردم.

هی رنگ عوض می کردم:قرمز،ابی،سبز.....

خلاصه فشارم افتاد و کم مونده بود غش کنم.

ییهو و به طور اتفاقی،اینترو زدمو رفتیم تو.

بعد فهمیدیم که پسورد محترم پاک شده بود.

بعدش با بهاره کلی خندیدیمو من به خاطر اون همه خودزنی که کردم و اون همه انرژی که از دست دادم کلی حرص خوردم.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

یکی این قدر با دختر مورد علاقش نامه نگاری می کنه،بالاخره دختر با نامه رسون ازدواج می کنه.

 

اولی:اگه گفتی فرق حوا با سایر زنان عالم چیه؟

دومی:اون تنها زنی بود که شوهرش ادم بود.

 

سوال:به مردی که در عشق شانس دارد،چه می گویند؟

جواب:مجرد.

 

یه روز دو تا سوسک با هم ازدواج می کنن،ماه عسل می رن فاضلاب.

 

یه بچه مثبت عاشق می شه،نوار خالی گوش می ده.

 

دو تاخجالتی با هم ازدواج می کنن،بچه شون اب می شه.

 

اولی:چند ساله ازدواج کردی؟

دومی:10سال.

اولی:پس چرا بچه دار نمی شی؟

دومی:چون صاحب خونمون نمی ذاره.

 

من اس.ام.اس نیستم.من گوشی موبایلتم،زنگ زدم منو از جیبت دراری یه هوایی بخورم.

 

جانوران 12 دقیقه زودتر زلزله را می فهمند.ما رو بی خبر نذار.

 

به اندازه ی تموم مو های سرم دوست دارم.

به اندازه ی تموم موهام بهت وفادارم.

هر بار که موهامو شونه می کنم،یادت میوفتم.

منم دیگه.حسن کچل.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

حرف مرا فقط از خودم بشنو.....

                 بگذار همه ی کلاغ ها......

                                از حسودی بمیرند.......

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

این جمله رو فقط واسه این می نیویسم که هم قشنگه،هم این که هیچ وقت روزای باهم بودنو فراموش نکنی.   

            Consider that this day never downs again

                                  یادت باشه این روزا دیگه تکرار نمی شه.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

عید شد و معلم محترم عربی ما،به یه دلیل بزرگتر دیگه سر کلاس نیومد.

خلاصه به جای ایشون،یه معلم اقای خیلی محترم برای تدریس به مدرسه ی ما فرستادند.

بالاخره،وسطای سال بود و مدیر ما هم همین معلم خیلی محترمو بازور اورد مدرسه.

ما اون سه ماهو با کلی خاطرات گذروندیم.البته بگم که اقای معلمو خیلی اذیت کردیم.همین جا به نمایندگی از همه ی بچه های مدرسه از ایشون عذر می خوام.

خلاصه توی اون سه ماه،معلمه بالکل از دست ما،یعنی دوما و سوما روانی شده بود.

میومد کلاس ما،می گفت:سوما دیوونه اند.یا می گفت:توی مدرسه ی پسروونه ،دست ما بازه.

خلاصه جونم براتون بگه که رسیدیم به روز عملیات...روز پیچوندن...

روز چهارشنبه بود و ما به مرحمت معلم محترم عربیمون،یه تست عربی سخت داشتیم.

غافل از این که هفته ی بعد ،یک شنبه امتحانات شروع می شد و روز شنبه بین التعطیلین اعلام شده بود.اما معلم عربی ما نمی دونست.

ما هم که از خدا خواسته،گفتیم بذار بپیچونیمش.

ما گفتیم:اقا....امروز تست نگیرید....شنبه هست دیگه.....قول می دیم شنبه خوب خوب بخونیم ....شما هم یه تست سخت سخت بگیرید.

خلاصه با کلی التماسو زیاد کردن پیاز داغ قضیه،راضیش کردیم تستو بندازه برای شنبه.

بیچاره بعد از این که از کلاس رفت بیرون ،فهمید که حسابی سر کارش گذاشتیم.

ما هم که حتما حتما حتما می خواستیم خوب خوب بخونیم،با خیال راحت و اسوده رفتیم خونه.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, توسط پدیده هایی به نام های بهاره و مهشاد |

واگذارت می کنم به خدا اگه این پیامو بخونی بهش عمل نکنی:

پاشو یه قر بده.

 

شیطان هر کاری کرد ادم سیب نخورد.رو کرد به حوا و گفت:

بخور،واسه پوستت خوبه.

 

سوال امتحانی دانش اموز لر:

خاورمیانه را تعریف کنید؟

جواب:به خاورهایی که از میانه می ایند،خاورمیانه می گویند.

 

پیام ملت ایران به تخم مرغ:

شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم.

 

به ترکه می گن:میس کال یعنی چی؟می گه:یه نوع واحد سنجش وزنه،مثلا می ریم مشهد می گیم:

یه میس کال زعفران بده.

 

لره گوشش درد می کرد،رفت کشیدش.ترکه گفت:

واقعا که لری.باید پرش می کردی.

 

ادبیات اقایون هنگام زمین خوردن خانم ها زمان نامزدی:

الهی بمیرم.چیزیت شد؟

1سال بعد:عزیزم،بیشتر مواظب باش.

3سال بعد:مگه کوری،جلو پاتو نگاه کن.

5سال بعد:اخییییییییییییییییییییییییییی.دلم خنک شد.

 

لره سگش فلج بود،هر روز می ذاشتش تو فرغون،دنبال مردم می کرد.

 

 

ترکه چند روز باتعجب به یخ نگاه می کنه،می گه:خدایا.اخه کجاش سوراخه که اب می ده؟

 

دلداری یه ترک به پسرش موقع امپول زدن:

هر چی بیشتر بهش کمتر فکر کنی،

دردش بیشتر کمتر می شه.

 

سه چار تا بینز،یه دانه کارخانا،ده تا ماشون سنگین،چند تا مولک،ویلا،ماگازا،زیندیگی،تشچیلات.

چه فایدا این لهجه ریده تو همش.

 

 

 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.